بایگانی برچسب ها: تعقیب
داستان کوتاه: تعقیب
از خانه که بیرون آمدم، حس کردم یکی مرا تعقیب میکند. سرعتم را تند کردم، او نیز سرعتش را تند کرد. در حالیکه قلبم به تندی میزد توقف کردم. او نیز توقف کرد. کمی بعد و بدون اینکه به عقب نگاه کنم به آهستگی حرکت کردم. در تصویری که روی شیشههای مغازهها منعکس میشد مردی را دیدم که با کت و شلوار مشکی به آهستگی دنبالم بود. وارد سوپرمارکتی که در مسیرم بود شدم. بدون اینکه خریدی کنم، دوری در سوپر مارکت زدم و از در دیگرش خارج شدم. مرد سیاهپوش نیز و...