-: «مستقیم!»
بالاخره یه ماشین جلوم زد روی ترمز و رانندهاش با لهجه غریبی پرسید: «کجا داداش؟»
-: «مستقیم؟»
-: «بیا بالا!»
عقب نشستم. رادیوی ماشین روشن بود و خانم گوینده خبر پرسید: «جناب سرهنگ… علت تصادفات نوروزی تا این لحظه چیست؟»
جناب سرهنگ سریع جواب داد: «عدم توجه به جلو و خواب آلودگی رانندگان…»
از راننده پرسیدم: «عدم توجه به جلو یعنی چه؟ یعنی توجه رانندگان هنگام رانندگی به کجاست؟»
راننده در حالیکه خمیازه میکشید، سرش را ۱۸۰ درجه به عقب برگرداند و با نگاه عاقل اندر سفیهی مرا برانداز کرد و گفت: «اینها راننده نیستن داداش، باباشون یه ماشین گذاشته زیر پاشون، اونا هم فکر کردن راننده شدن!»
راننده همانطور که در خیابان خلوت میراند سرش را برگرداند به جلو و بعد موبایلش را برداشت و اسنپ و تلگرامش را چک کرد و جواب دو سه نفر را داد و دوباره سرش را ۱۸۰ درجه به عقب برگرداند و در حالیکه همچنان خمیازه میکشید رو به من گفت: «راننده باید حواسش جمع رانندگی باشد، میفهمی داداش؟»
من با دلواپسی و احترام گفتم: «آره متوجهم… میشه… حالا… لطفا جلوتون را نگاه کنین!»
راننده تبسمی زد و سرش را برگرداند و گفت: «نترس داداش، من شش هفت ماهه که گواهینامه گرفتم، یه خط هنوز روی ماشینم نیفتاده. ما رانندههای واقعی دو تا چشم جلوی سرمون داریم، شش هفت تا چشم هم این طرف و اون طرف سرمون!»
زیر لبی گفتم: «جوجه را آخر پاییز میشمارن» و بلند گفتم: «پیاده میشم»!
***
آخیش… بخیر گذشت و امروز نرفتیم لای آمار تصادفات نوروزی جناب سرهنگ…
بقیه راه را پیاده رفتم.