برای بسیاری از ما پیش آمده که ناگهان کلمه یا اسمی را که لحظهای پیش در یادمان بود فراموش میکنیم و با اندوه یا خشم فقط میتوانیم بگوییم: نوک زبونم بود!
علت فراموشی کلماتی که نوک زبانمان بوده این است که مغز ما، از بدو تولد تا لحظه مرگ، کلمات و اطلاعات بسیار بسیار زیادی را ذخیره میکند، و برای به یاد آوردن و استفاده از حافظه، نیاز به پردازش و جستجو میان انبوهی از اطلاعات ذخیره شده دارد، بدتر آنکه مغز فرصت توقف و انجام یک کار واحد را ندارد و همزمان با جستجوی دادههای قبلی باید اطلاعات جدیدی را نیز ذخیره کند.
بطور مثال وقتی که با دوستتان در مورد یک فیلم سینمایی صحبت میکنید، مغز شما علاوه بر اینکه تلاش میکند تا مثلا نام بازیگران آن فیلم را به یاد آورد، به فیلمهای دیگر نیز فکر میکند، در مورد چهره و بینی و رنگ مو و جوش روی صورت دوستتان فکر میکند، در مورد حرفهای قبلی دوستتان فکر میکند، در مورد موضوعی که باعث رنجش شما شده، یا خاطره شادی که با دوستتان داشتید فکر میکند، در مورد اینکه چه باید بگویید یا چه نباید بگویید فکر میکنید، در مورد کارهای دیگری که آن روز یا فردای آن روز باید انجام دهید فکر میکند، در مورد بوی غذایی که به مشامتان میرسد فکر میکند، در مورد صدای بوق خودرویی که در اطرافتان حرکت میکند فکر میکند، در مورد آسمان و هوا فکر میکند، در مورد افراد و همه آنچیزهایی که در اطرافتان وجود دارد فکر میکند، همزمان ممکن است احساس گرسنگی یا خستگی یا بیحوصلگی یا درد کنید و این احساسها سبب شوند تا بخشی از مغز را درگیر کنند، و همزمان با همه اینها مغز شما باید در انبوه اطلاعاتی که در طول زندگی ذخیره کرده بگردد، اگر یک مغز فوقالعاده و سریع و جوان داشته باشید، احتمالا هیچوقت چیزی روی نوک زبانتان گم نمیشود!
چرا کلماتی را که در نوک زبانتان بوده فراموش میکنید؟
چون مغز شما کُند و فرسوده و ضعیف است؛ حیف که فعلا نمیشود مغزتان را با یک مغز تواناتر و سریعتر و بروزتر تعویض کرد!